در اواخر سال 1998 بحث جدیدی در بازاریابی مطرح شد که هدف آن رفتن از C به مفهوم جدیدی به نام E بود. در این جا همه چیز در اطراف مفهومی به نام تجربه و یا Experience شکل گرفت و هدف این بود که اگر تجربه تغییر کند همه چیز تغییر کند. برا این اساس آمیخته بازاریابی 4E به وجود آمد. در این زمان گفتند اول بگوییم Experience و به دنبال این باشیم که میخواهیم مشتری چه تجربهای از استفاده از محصول ما بدست میآورد و هدف مدیریت تجربه مشتری و به وجود آوردن چرخهای به نام نقشه تجربه مشتری و یا Customer Experience Map بود. مورد بعدی که در این نسل مطرح شد بحث بده بستان و یا Exchange به جای قیمت و هزینه مشتری بود و هدف این بود که مشتری بتواند به کمک محصول برای خود درآمدزایی کند. عنصر سوی که اینجا مطرح شد، عنصر Every Place بود که هدف آن این بود که مشتری بتواند محصول را در همه جا تهیه کند مانند خرید اینترنتی و در نهایت عنصر Evangelism مطرح شد که هدف آن این بود که مشتری را شیفته برند کند و این شیفتگی باعث شود مشتری به دنبال برند حرکت کند مانند کاری که برند Apple انجام میدهد.