هر سازمان از دو جزء کلیدی تشکیل شده است. اول منابع تجدید پذیر یا Resources مانند نیروی انسانی، پول، تکنولوژی، مجوز، حقوق انحصاری، دانش فنی و هر چیزی که میتوان قیمتی برای آن قائل شد. دوم توانمندیها یا Capabilities مانند بهرهور و چابک بودن سازمان، بازارخوانی، استانداردها، توانایی مدیریت .و بازاریابی تعهد پرسنلی و در کل مسائلی که نمیتوان روی آنها قیمت گذاشت. از مجموع این دو ما به شایستگی یا Core Competency میرسیم که میتواند کالای با کیفیت و یا خدمات خوب و سریع باشد.
اگر منابع کافی برای حفظ این شایستگی وجود داشته باشد، ما به مزیت و یا Advantage خواهیم رسید. چیزی که ما داریم و ممکن است عدهای نداشته باشند مانند استاد کاری. حال اگر مزیت ما نسبت به دیگران بالاتر باشد، یعنی بتوان گفت تر یا ترین است( بزرگتر یا بزگترین، بهتر یا بهترین، سریعتر یا سریعترین و غیره) آن وقت ما مزیت رقابتی و یا Competitive Advantage داریم. حال اگر از دید مشتری مزیت رقابتی ما یگانه باشد آنگاه ما مزیت ممیزه و یا Differentiating Advantage داریم. هدف بازاریابی رسیدن به مزیت ممیزه است که البته اگر مشتری مزیت ما را نداند ارزشی ندارد. به عنوان مثال اولین بودن در کسب و کار یک مزیت بسیار مهم است.