جایگاه سازی در واقع مجموعهای از استراتژیها، تصمیم گیریها، اقدامات و برنامه ریزیهایی است که بر اساس آن یک شرکت در نظر دارد تا تصویری ادراک شده از خود را در ذهن مشتری ایجاد کرده و بر مبنای آن معادلات و معاملات خود را تنظیم نماید.

اگر یک برند جایگاه خود را لوکس انتخاب کند، خودش و رفتارش را لوکس میکند، قیمتش را گران میکند و معالات و معادلات و رفتارش را بر این اساس با مشتری تنظیم میکند و اگر جایگاه خودش را سطح پائین و یا معمولی در نظر بگیرد بر اساس آن با مشتری خود تعامل میکند.
جایگاه سازیهایی که انجام میدهیم دو شکل دارد یا Core Idea Concept است که به آن آبشاری میگویند. مثلا من یک ایده دارم و ممکن است من یک محصولی داشته باشم که هم مشتریان مرفه داشته باشد هم مشتریان معمولی در واقع هر گروهی بنا به درک خودش مشتری من میشود.
و در شکل دوم در مفهوم جایگاه سازی یک رابطه منطقی بین قیمت، کیفیت برند و بازار برند وجود دارد. کالای لوکس برای مشتری مرفه و کالای غیر لوکس برای مشتری عادی است. وقتی میخواهیم جایگاه سازی کنیم باید یک بیانیه جایگاه سازی برای خود بنویسیم و نام محصول، بازار هدف،مزیت محصول و مشکلاتی را که رفع میکند در آن بیانیه مشخص کنیم.
ما چند نوع جایگاه سازی داریم که میتواند تک بعدی، دو بعدی و یا سه بعدی باشد. به نمودار زیر توجه کنید.

محور x محور Functional یا کارکردی است. محور y میشود نمادین یا Symbolic و محور Z میشود تجربی یا Experiential.
با کارکرد، نماد و تجربهای که از یک برند و یا محصول بدست میآوریم، یک جایگاهی ار آن درک میکنیم. منظور از نماد حس است. اینها را میتوان بارم بندی کرد. حلال مشکلات بودن، سود آور بودن، کم هزینه بودن، اینها در جایگاه کارکردی قرار میگیرند. جایگاه ما روی محور x مشخص میشود. رقبا میتوانند جلوتر یا عقبتر از ما باشند.
در حوزه سمبلیک خودشناسی، عزت نفس، تعلق خاطر و ازضاء عاطفی قرار میگیرد و برند با توجه به این نکات بر روی محور y یک جایگاه پیدا میکند. ممکن است رقبا بالاتر و یا پایینتر باشند.
در حوزه تجربی، تجربه و یک حس برای مشتری تداعی میشود. این حس و تجربه ممکن است باعث ارتقا شخصیتی و خود شناسی مشتری شود و یا کمک کند که مشتری انسان کاملتر و بهتری شود.
این نقاط را بهم وصل میکنیم و به این ترتیب جایگاه برند در بازار بدست میآید.